جدول جو
جدول جو

معنی جغ داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

جغ داشتن
سیر نشدن، اشتهای زیاد، گرسنگی همیشگی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کج داشتن
تصویر کج داشتن
کج نگه داشتن ظرف یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رو داشتن
تصویر رو داشتن
جسارت داشتن، پررو بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جا داشتن
تصویر جا داشتن
جادار بودن، گنجایش داشتن، وسعت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هش داشتن
تصویر هش داشتن
هوشیار بودن، برای مثال هش دار که گر وسوسۀ نفس کنی گوش / آدم صفت از روضۀ رضوان به در آیی (حافظ - ۱/۴۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم داشتن
تصویر غم داشتن
کنایه از غصه خوردن، اندوه خوردن، غم خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جگر داشتن
تصویر جگر داشتن
کنایه از جرئت داشتن، دلیر بودن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ ثَ)
دارای بوبودن.
لغت نامه دهخدا
مبتلا به تب بودن. گرفتار تب بودن:
شاد کی باشد در این زندان تاری هوشمند؟
یاد چون آید سرود آنرا که تن داردش تب ؟
ناصرخسرو.
رجوع به تب و ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رو داشتن
تصویر رو داشتن
جسارت داشتن پر رو بودن: (رو داری این حرف را یه من بزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدل داشتن
تصویر جدل داشتن
خصومت داشتن دعوی داشتن مناقبه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جد داشتن
تصویر جد داشتن
سعی و کوشش داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هش داشتن
تصویر هش داشتن
بهوش بودن هشیاربودن: (هش دار که گروسوسه عقل کنی گوش آدم صفت ازروضه رضوان بدرآیی) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
زمینه داشتن پروهان داشتن محمل داشتن دلیل داشتن (غالبا بایای نکره ظید) : (پس هر نوع را که از جنس منبعث و بر آن متفرع باشد اسم جنس نهادن و در دایره علی حده آوردن وجهی ندارد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا داشتن
تصویر وا داشتن
وادار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مو داشتن
تصویر مو داشتن
مو داشتن ظرف چینی شیشه یی گلی. ترک داشتن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لب داشتن
تصویر لب داشتن
شایستگی داشتن لایق بودن
فرهنگ لغت هوشیار
خوش داشتن: خویشتن را بعشوه گش میداشت عیش خود را بعشوه خوش میداشت. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج داشتن
تصویر کج داشتن
چیزی را کج کردن، یا کج دار و مریز. کج داشتن چیزی و فرو نریختن آن
فرهنگ لغت هوشیار
اندوه داشتن غصه داشتن یا غم کسی یا چیزی داشتن، در اندیشه وی بودن باک از کسی یا چیزی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجب داشتن
تصویر عجب داشتن
در شگفت بودن تعجب داشتن متحیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجز داشتن
تصویر عجز داشتن
عاجز بودن، توانا نبودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجس داشتن
تصویر اجس داشتن
انجمن داشتن جمع شدن در محلی برای مشاوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل داشتن
تصویر دل داشتن
جرات داشتن شهامت داشتن دلیر بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شک داشتن
تصویر شک داشتن
تردید و شک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تب داشتن
تصویر تب داشتن
تب گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
دنباله داشتن، ریع داشتن کشش داشتن صاحب ریع بودن، قوت داشتن، دارای عصب بودن (گوشت)، یا پی کسی (چیزی) داشتن، متابع او بودن بدنبال او رفتن هوای او را داشتن: تا من پی آن زلف سر افکنده همی دارم چون شمع گهی گریه و گه خنده همی دارم. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجب داشتن
تصویر حجب داشتن
حیا داشتن شرم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجت داشتن
تصویر حجت داشتن
دلیل داشتن برهان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدا داشتن
تصویر جدا داشتن
منفرد ساختن، دور داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رو داشتن
تصویر رو داشتن
((تَ))
شرم نکردن، گستاخ بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عجب داشتن
تصویر عجب داشتن
((~. تَ))
تعجب کردن، متعجب شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جا داشتن
تصویر جا داشتن
((تَ))
گنجایش داشتن، ظرفیت داشتن، نگاهبان ساختن، سزاوار بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جا داشتن
تصویر جا داشتن
امکان داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شک داشتن
تصویر شک داشتن
گمان بردن
فرهنگ واژه فارسی سره